برای ِ سنگِ
گورِ تنگِ [
پُرخواهان!،
فریبکاران!،
ستمگرها!،
جهانخواران!]
آنکه، همه گوی ِ خاک!،
باز َکمَش مینمود!؛
چاله پذیری
-
اش را!،
سنگ!؛
سخن میسُرود!...
گِـل
و،
آب
-
اش!،
در-
دهان!؛
بجای ِ [ قند و، ُگلاب ]!
_
مورو، سمور-
اش، به بر!؛
جغد -
اش!
ِبسَر!
میغنود!.
هاشم شریفی <<
بودش >> هلسینگور دانمارک
08,09,2010
Helsingør
|